چشمهایی که جا ماند، پاهایی که به عمود ۳۱۳ نرسید، بگذار دلتنگیمان را فریاد بزنیم
تاریخ انتشار: ۱۵ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۶۲۸۹۸۰
خبرگزاری فارس کرمان/ آمنه شهریارپناه: بیست روز گذشت! روزهای دلتنگی، روزهای بیقراری، روزهایی که بیتاب و مشتاق بودیم اما چشمهایمان به دعوتنامهای خشک شد! همه را شمردیم و پشت سر گذاشتیم، ناباورانه به اندازه همه انگشتهای دست و پا گذشت، سخت بود، ما دق نکردیم اما نیمهجان شدیم، درد دوری تا مغز استخوانهایمان رفت و نفسهای پر از حسرتمان هر چند دقیقه یک بار سکوت سنگین اطرافمان را شکست!
حسین جان! ما مشتاق ضیافت بودیم، دردها داشتیم، میخواستیم به بازار عاشقی دلهای شکسته بیاوریم، بیاییم وصله بزنیم به قلبهای هزار تکه و روح ببخشیم به جانهای خستهمان!
ما برایت حرف داشتیم، به خودمان وعده داده بودیم از همان عمود اول یکی یکی برایت تعریف کنیم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
چه شد که قسمتمان نشد! چه شد که درددلهایمان گلولهای شد و نشست درست وسط گلویمان! چرا پر از بغض شدیم! پر از درد شدیم.
میخواستیم همه خستگیهایمان را در چشمهایمان بریزیم و با نگاه معصومانهای از تنهاییهایمان گلایه کنیم، از غربتمان بگوییم و از غیبت امام زمانمان ناله کنیم.
میخواستیم خودمان را گره بزنیم به عمود ۳۱۳ و همانجا مثل بچهها پا به زمین بکوبیم و بگوییم مهدیمون کی میاد؟
آقا جان! ما در اربعین امسال دنبال نشانه بودیم، قصد داشتیم بگردیم و بگردیم تا فرزندت را میان مردم جست و جو کنیم، شاید نمیدیدیمش! اما تلاش خودمان را میکردیم، یا حداقل دل خوش بودیم به نسیم هوای کربلا و سرمست بودیم از عطری که با گل نرجس عجین شده است.
میخواستیم از نائبش بگوییم، از اقتداری که قند در دلمان آب میکند و از عَلَمی که تنها اما سرسختانه و استوار بالا نگه داشته است.
از سید علی بگوییم، برایش یار جمع کنیم و برای سلامتی و اقتدار بیشترش دعا کنیم، خواستیم قَسَمت دهیم که ما را در رکابش نگه داری و قدمهایمان را محکمتر و پایدارتر کنی!
کلی حرف آماده کرده بودیم تا از حاجقاسم بگوییم! از چهار سالی که چقدر تلخ و سخت گذشت!
میخواستیم سرمان را بگذاریم روی دامنت و بگوییم هنوز چقدر آن سربازت را لازم داریم.
ما برای مرهم گذاشتن روی دلهایمان برنامه داشتیم، راستش را بخواهی دلهایمان به صحن و سرایت آمد، اما چشمهایمان جاماند، شاید این نهایت دلتنگی باشد.
حالا این دلتنگی را در راه جاماندگان فریاد میزنیم و از نای جانمان برایت حرفها میگوییم، اطمینان دارم که شنیده میشوند.
امام! بامرام! رفیق بچگیهایم! خودت میدانی که هرکجا باشم زیر علمت امنترین مکان دنیا برای من است،چه مشایه باشد چه طریقالوفا، چه حتی یک جای کوچک در گلزار شهدا ... سرمان گرم هیاهوی شماست، همین ما را بس.
پایان پیام/۸۰۰۶۵/ب
منبع: فارس
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۶۲۸۹۸۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
بله، خوششانس بودیم و لیاقتش را هم داشتیم
به گزارش "ورزش سه"، پاریس در دو بازی رفت و برگشت 6 بار توپ را به تیر دروازه دورتموند زد ولی هر دو بازی را با یک گل باخت. تیم آلمانی به فینال رفت در حالی که از چاشنی شانس برخوردار بود و حتی مربی و بازیکنان این تیم نیز اذعان داشتند که با کمی شانس راهی فینال شده اند.
در پایان بازی وقتی از ماتیاس سامر، اسطوره باشگاه، در مورد خوش شانسی دورتموند پرسیدند، او پاسخ جالبی داد: «فکر می کنم دورتموند در پارک دو پرنس نمایشی خوب و شایسته داشت. همیشه می گویند برای رسیدن به موفقیت به شانس هم نیاز دارید. معتقدم شانس فقط در خانه تیم هایی را می زند که لایقش هستند و دورتموند نیز سزاوار این خوش شانسی بود. ما با شور و اشتیاق بسیار زیادی بازی کردیم و حقمان بود به فینال برویم.»